کد مطلب:28490 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:126
«بار خدایا!ما را از فتنه طلحه و زبیر در كشتن مسلمانان، سالم بدار و ما را از شرّ همه آنان، نجات بخش!». وقتی علی علیه السلام به سرزمین اَساوِد[2] رسید، از سرنوشت حُكَیم بن جَبَله و قاتلان عثمان [ بن عفّان] خبر یافت و فرمود: «اللَّه اكبر! اینك كه طلحه و زبیر انتقام خود را گرفته اند، چه كسی مرا از دست آنان نجات می بخشد؟ یا آنها را [ از من ]نجات می دهد؟». سپس این آیه را تلاوت كرد: «مَآ أَصَابَ مِن مُّصِیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لَا فِی أَنفُسِكُمْ إِلَّا فِی كِتَبٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَآ؛[3] هیچ مصیبتی نه در زمین و نه در نفْس های شما نرسد، مگر آن كه پیش از آن كه آن را پدید آوریم، در كتابی است» و این بیت را خواند: حُكَیم [ بن جبله]، به سان فرومایگان دعوت كرد و این دعوت، او را به مرحله جان كندن افكند. و چون به منطقه ذو قار رسیدند، عثمان بن حنیف، در حالی نزد او آمد كه مو بر صورت نداشت. وقتی علی علیه السلام او را دید، رو به یارانش كرده و فرمود: «این مرد، پیر از پیش ما رفت و جوانْ نزد ما بازگشت!».[4]. 2188.الجمل: عثمان بن حنیف [ از بصره] بیرون آمد تا در منطقه ذوقار به امیرمؤمنان رسید. وقتی امیر مؤمنان به وی نگاه كرد و دید كه جملیانْ او را شكنجه داده اند، با گریه فرمود: «ای عثمان! من تو را پیر مردی با ریش فرستادم و اینك تو را به شكل جوانی بی مو به من بازگردانده اند. بار خدایا! تو می دانی كه آنان بر تو گستاخی كردند و حرمت هایت را شكستند. بارخدایا! در برابر هر یك از پیروان من كه كشته اند، آنان را بكش، و به خاطر آنچه با جانشین من [ در بصره] كردند، عذاب را به زودی بر آنان بفرست!».[5].
2187.تاریخ الطبری- به نقل از محمّد و طلحه-: چون علی علیه السلام در سرزمین ثَعلبیه[1] منزل كرد، مردی كه عثمان بن حنیف و محافظان او را دیده بود، نزد علی علیه السلام آمد. [ علی علیه السلام] ایستاد و خبرها را با سپاهیان درمیان گذاشت و فرمود: